روح سالخورده

ساخت وبلاگ

مرده باد شاعری که
راز سنگر و ستاره ها را نداند
زنده باشی تو که این راز را می دانستی
(اسماعیل_رضا براهنی)

.

.

درددلی با شهید سید اسماعیل سیرت نیا


ترکیبی از بغض و سکوت و جیغ و فریاد و...
یک ماجرای سرد، صبح تازه آباد و...
آن روز ... تا جایی که یادم هست، آبان بود
تابوت روحی سالخورده زیر باران بود
ترخیص می شد ذهنت از زندان تنهایی
شاید سفر می کرد تا دوران تنهایی
آن روز ها که بی کسی همواره درکت کرد
هر کس به هر نحوی که دورت بود، ترکت کرد
پیدا نمی شد قدر غم های تو... جایی که
خو کرده بودی با خودت، با زخم هایی که...
با هرنگاه همسرت با گریه ی بعدی
از خانه بیرون می زدی تا گریه ی بعدی
می رفتی و شب زنده داری ها به دنبالت
یک سرزمین از بدبیاری ها به دنبالت
دنبال -نان شب دویدن- های معمولی
شب های رو انداختن، شب های بی پولی
*
این روزها تحلیل مان درد است اسماعیل
این روزها که... / واقعا سرد است اسماعیل.

ما خواب بودیم و عَلَم از دست ما افتاد
رفتی و کشور دست این نااهل ها افتاد
از باغ رویاهایمان آینده را چیدند
بی احترام خون تو (در کوچه رقصیدند)
فهم برادرهای تو بی ترجمان تر شد
آغوش سرد خواهرانت رایگان تر شد
از سوره های انقلابی قهر می بارد
بی غیرتی از آیه های شهر می بارد
بعد از تو ما گیجیم، ما خوابیم، ما مستیم
بعد از تو ما آلوده ی درجازدن هستیم
*
ترکیبی از بغض و سکوت و جیغ و... آبان بود
تابوت روحی سالخورده زیر باران بود
آن شب که خواب بدبیاری را نمیدیدی
آن شب برای اولین شب، خوب خوابیدی

+ نوشته شده در دوشنبه ششم آذر ۱۴۰۲ ساعت 17:11 توسط مرتضی عابدپور لنگرودی  | 

وبلاگ رسمی مرتضی عابدپور لنگرودی...
ما را در سایت وبلاگ رسمی مرتضی عابدپور لنگرودی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m21tira بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 17:51